وبلاگ شخصی پژمان اکبرزاده
Pejman Akbarzadeh Personal blog in Persian
فیس‌بوک / Facebook - تویتر / Twitter - تارنما / Website


۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

موفقیت «جدایی نادر از سیمین» : تغییر ذائقهء غرب؟

تماشای «جدایی نادر و سیمین» در تبعید و در سایهء رویدادهای تلخ و مشترکی که در ایران رهایشان کرده‌ای تا در اینجا زندگی آرامی داشته باشی، طبعاً آسان نیست.

در این چند هفته که بر سر چهارراه‌های آمستردام، پوستر این اثر هنرمندانه از اصغر فرهادی خودنمایی می‌کند، چشم‌ها و گوش‌هایم را بستم تا هیچ از آن نشنوم؛ تا بی هیچ پیش زمینه‌ای به تماشای آن بنشینم. و «جدایی نادر از سیمین» مانند اثر پیشینِ اصغر فرهادی همچنان، حکایت جامعهء بیمار و مصیبت زدهء ایران بود که در غبار زندگیِ امروز ما در این سوی مرزها، روز به روز رنگ‌باخته‌تر می‌شود.

در لحظات تماشای این اثر، کوشیدم از هر لحظه از آن استفاده کنم تا خودم را نیز در فضای امروز ایران قرار دهم. کوشیدم لحظه لحظهء آنرا با آخرین خاطرات خود از ایران تطبیق دهم و جستجو کنم که آیا چیزی بهتر از دیروز شده؟ که آیا نشانه امیدبخشی در بین آن همه اضطرابی که هنرمندانه در فیلم منعکس شده می‌توان یافت؟

در کنار همهء اینها، موفقیت دومین اثر اصغر فرهادی جدا از شادمانی برای پدیدآورندگان آن، این پرسش را مانند موفقیتِ «درباره اِلی» در ذهن من دامن زد که دلیل جذابیت این فیلم برای جشنواره‌های اروپایی چیست؟ 

«درباره اِلی» و «جدایی نادر از سیمین» با همه خوش‌ساختی‌شان (منهای برخی جنبه‌های اجتماعی-مذهبی)، پیوند ویژه‌ای با ایران ندارند. داستان‌ها در هر جای دیگر دنیا هم می توانند اتفاق بیفتند ولی جلب توجه فراوان به این دو فیلم از چه بابت است؟

در سالیانی نه چندان دور، موفقیت آن دسته از فیلم‌های ایرانی که به فیلم‌های «فستیوال‌پسند» معروف شده بودند، تصویری عقب افتاده و عصر حجری از جامعه ایران به دست می‌داد، فیلم‌هایی که یکی از دوستان منتقد و بذله‌گو، آنها را فیلم‌های «روشنفکری تخم باد کُـن» می‌نامید. گروهی هم موفقیت چنین فیلم‌هایی از ایران را همین تصویر منعکس شده در آنها می‌دانستند.

اگر این فرضیه یا توهم یا واقعیت را بپذیریم. دلیل موفقیت پی در پی اصغر فرهادی با دو فیلم اخیرش چیست؟ غرب اکنون از آن فضا گذشته و در پی منعکس کردن تنش‌ها و بحران‌های عمیق اجتماعی در ایران است؟ اگر کسی می‌داند به من هم بگوید.

به هر رو «جدایی» بسیار به دلم نشست. هر چند که تماشای آن در تبعید و در سایهء رویدادهای تلخ و مشترکی که در ایران رهایشان کرده‌ای تا در اینجا زندگی آرام‌تری داشته باشی، طبعاً آسان نیست...


۱ نظر:

Aliyar گفت...

salam, man film ra nadideham, ama beh noei javab shoma dar matn khodetan mojod bood, oonja keh neveshtid: داستان‌ها در هر جای دیگر دنیا هم می توانند اتفاق بیفتند

in beh manayeh zaban international film hast, va baes ertebat khoob ba sayerin darbareh yek mozal ejtemaei mitooneh basheh.