وبلاگ شخصی پژمان اکبرزاده
Pejman Akbarzadeh Personal blog in Persian
فیس‌بوک / Facebook - تویتر / Twitter - تارنما / Website


۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

خواب بیژن سمندر رو دیدم... در شیراز... به دور از بیماری

دیشب خواب بیژن سمندر رو دیدم. شاعر همشهری و دوست داشتنی. در شیراز اون رو دیدم. ناظم مهربون یکی از مدرسه هایی که توش درس خوندم هم بود. به اضافه دکترم از آمستردام و چند تا از دوستها و فامیل ها. سمندر رو در مطب پزشک در نبش خیابان عفیف آباد دیدم. جایی که پزشک اطفال آنجا بود . مادرم ما رو اونجا می برد. سمندر قدری مریض حال بود ولی از پارکینسون سختی که میگن بهش مبتلاست خبری نبود. وقتی دیدمش بغلش کردم و گفتم من هیچوقت شاعر "زندگی" و "نرگس شیراز" رو از یاد نبردم. او گریه اش گرفت...

برنامه نوروز 1369 اش رو یادم میات. تار میزد و می خوند: 

نوروز رسیده است / نوروز در این غربت جانسوز رسیده است / هنگامهء دیدار گل و دیدن یار است / اما چه بهاری و چه یاری / با این همه اخبار پریشان چه توان کرد......

برنامه ای در تلویزیون ملی ایران - نوروز 1354 / 1975 - با شعرخوانی بیژن سمندر، در برنامه پرویز قریب افشار، انوشیروان روحانی و مهستی:



بیژن سمندر نازنین در آن روزها...
خدایا، هر جا که هست، مراقبش باش



خسته از این اسارتم - دنبال اون ستاره هام - ستاره های شهرمون... ‬ (بیژن سمندر - 1983- لوس آنجلس)

هیچ نظری موجود نیست: