وبلاگ شخصی پژمان اکبرزاده
Pejman Akbarzadeh Personal blog in Persian
فیس‌بوک / Facebook - تویتر / Twitter - تارنما / Website


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

مقایسه خاکسپاری و سوگواری در ایران و هلند

در کودکی‌ام در ایران، یکی از وحشت آورترین زمان‌ها برایم شرکت در مراسم ختم‌هایی بود که بازماندگان با صدای بلند ضجه می‌زدند و گریه می‌کردند.
در نوزده سالگی که پدر از دست رفت، وحشت از شیوه برگزاری تشیع جنازه هم به وحشت‌های دوران کودکی افزوده شد.
فریادهای مذهبی مردانی که صورت اصلاح نکرده ‌اند، کالبدی که به جای تابوت درون پارچه گذشته می شود و بنا به سنتی - به باور من - بی پایه و احمقانه باید اینطور و آنطور تکان داده بشود و زیرسرش نمی‌دانم چه بگذارند... خلاصه اینکه خانوادهء بازمانده علاوه بر رویارویی با درد از دست دادن عزیز با انبوی از رسوم عجیب و غریب نیز باید دست و پنجه نرم کند که آسیب روحی مرگ عضو خانواده، برایشان چند برابر می‌شود.

از زمانی که در هلند ساکن شدم بر حسب تصادف، در چندین مراسم خاکسپاری و یادبود شرکت کردم. در همه آنها آنچه بیش از همه برایم گیرا بود انتقال حس «آرامش» به بازماندگان و شرکت کنندگان در مراسم بود:
پیکر درون تابوت و به آرامی درون گور جای می گیرد. بازماندگان به آرامی در غم کسی که از دست رفته اشک می‌ریزند و سکوتی که حکمفرماست، فضایی بسیار روحانی پدید می‌آورد.
پس از خاکسپاری، بازماندگان و میهمانان در تالاری گرد هم می‌آیند و گاه از خاطرات خود از کسی که درگذشته می‌گویند و به او می‌اندیشند. کسی داد و فریاد نمی‌کند و بسیاری اوقات، موسیقی مورد علاقه فردی که درگذشته با صدای ملایم در فضا طنین انداز است.

آیا بهتر نیست ما هم دست به دست دهیم و به آن شیوه وحشت آور خاکسپاری و عزاداری در کشورمان پایان دهیم؟
آرامش و تسلای خاطر را برای بازماندگان رقم بزنیم و نه صد چندان کردن داغ آنها را.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

چه خوب که این ها را می نویسی . بعضی نوشته ها خاطرات مشترک هستند!من از ده سالگی این حسی که توصیف کردی را تجربه کردم.به خاطر سکونت در پایگاهی نظامی و جنگ دهه 60 هفته یا ماهی چند بار شاهد و شنونده صداهای زجر آور خانواده های کشته شدگان جنگ و مراسم مذهبی و باقی ماجرا بودم.سعی میکنم تا جایی که میشه در هیچ مراسم تدفین به شیوه مذهبی شرکت نکنم. از همان 10 سالگی -با اینکه تجربه مراسم تدفین آرامش بخش شما را نداشتم - تصمیم گرفتم مراسمی غیر مذهبی (بدون مسجد و نماز و ملا و ...) و خصوصی داشته باشم بدون شیون و کولی بازی . تازه دلم می خواست در مراسمم مامانم ناخن هاش لاک زده باشه بابام هم کراوات داشته باشه ... :)

ناشناس گفت...

خاکسپاری ایرانیها که خاکسپاری نیست تریلر با زومبیهای در لباسهای سیاه. در حقیقت اونجا کسی رو به خاک نمی سپارند، خاک را به مردم می سپارند، چون بعد از مراسم همه خاکی و گلی می روند خونه هاشون .

ناشناس گفت...

agha fekr kn ahange morede alagheye meyyet hayede ya homeyrast! farz kn ch efazaye maenavi hokm farma mishod! bade in ahnag!
va aza eb arosi tabdi mishod! nazare khbiye ha! na?

ناشناس گفت...

سلام

مطب جالبی‌ را مطرح کردید. ما مردم برای بار دوم مورد تجاوز قرار گرفته‌ایم. قربانیان تجاوز آرامش و انسانیت خود را از دست میدهند. مردم و جامعه بیمار است. این ویروس که تجاوز گران در بین ما پخش کرده اند در تمام روح و جان ما رخنه کرده است. باید اول به این تجاوز خاتمه داد، و بعد به مداوای جامعه پرداخت.


ناشناس گفت...

خدا به هر چه غرب زده مفلوک است عقل بدهد. مقایسه باورها و مراسم ما و هلندی ها و سایر اروپائی ها نه ربطی به عقب ماندگی یکی و نه ارتباطی به پیش رفتگی دیگران دارد. آیا هندی ها که مرده شان را می سوزانند و از پخش بسیاری عفونت ها پیشگیری می کنند پیشرفته تر از اروپایی ها هستند و مسلمان ها به خاطر علایق و روحیه احساسی عقب مانده ترند؟ مایه خجالت است که دو روز که در اروپا بودید شروع می کند به احمقانه خواندن سنت های مملکت خودتان. کمی شرم کنید.

ناشناس گفت...

آقای‌ محترم،

نویسنده اصلا از پیشرفته بودن غربی‌ها و عقب مونده بودن ایرانیها چیزی ننوشته. ایشون به یک رسمی‌ اشاره کرده که اثر بد روی ذهن انسان میذاره. حالا سنّت که آیهٔ قرآن نیست. اگه نامطلوب باشه باید سعی‌ کرد تغییرش داد. نمی‌شه که تا قیامت هر چی‌ که اجدادمون از سالها قبل انجام می‌دادند فقط به صرف اینکه سنته ما هم انجام بدیم. هر چند که غلط باشه!

ناشناس گفت...

chand vaghte holandi? gamonam chand vaghte dige be in natije beresi ke mordan aslan dar irane va dar holand mardom nemimirand !! vaghean khejalat dare ba in harfat

Mahmud گفت...

رادیکالیسم به خوبی در ایران جا انداخته شده است. افراد مذهبی داخل کشور ، پیش فرضهای نادرست نسبت به هموطنان مقیم خارج از کشور دارند. تمایل شدیدی دارند که مهاجران ایرانی را غربزده و خود باخته بنامند. من با محتوای مقاله کاملا موافقم. خودم هم در هلند زندگی می کنم و فراموش هم نمی توان کرد که یک فرزند هلندی که پدر یا مادرش را از دست می دهد به همان اندازه ناراحت و غمگین است که یک ایرانی . مهم آرامش و وقار و متانت است که در بین ما ایرانی ها دز چنان مراسمی کمتر دیده می شود. باید بپذیریم که از زمانی که اسلام با شمشیر و خونریزی و تجاوز و وحشیگری به کشورمان وارد شد ، خیلی از داشته های فرهنگی ما آسیب دید و رفته رفته مضامین بسیار زشت و نادرست و بی پایه ای جایگزین آن شد. مذهب بدترین چیزی بود که در فکر و اندیشه مردم ایران جای گرفت و افراد مذهبی ، با عقل و منطق میانه خوبی ندارند. فقط بر باور های بی پایه و تلقینی خود پافشاری می کنند و هر اندیشه دیگری را به گونه ای تند ، بیرون می رانند.

ناشناس گفت...

Ik ben helemaal met de auteur over deze verkeerde sociale gedrag mee eens.

ناشناس گفت...

دقیقا همین طور است مردم با لباسهای شیک و مرتب برای آخرین دیدار از فامیل یا دوستشان در یک سالن جمع میشوند و بعد خاکسپاری به ترتیب دور میزنند و هر کدام یک شاخه کل بر روی قبر میگذارند.و همانطوریکه اشاره نمودید فیلم و عکس از جوانی و یا کاریهای که انجام میداد بنمایش میگذارند.این توی سر خود گوبیدن و ذجه دادن بیشتر در طیف مسلمانان شعیه است من چند سالی در آلامارات دوبی و ابوظبی زندگی کردم مسلمانان سنی هم غمگین میشوند و میگویند خدا داد و خدا برد یا پیش خدا رفت .هیچ وقت بصورتی که در ایران است ندیدم.موفق باشید..